سوگواری بانوان عرب‌زبان در حرم رضوی به مناسبت شهادت امام صادق (ع) روایت زندگی بانوی شهید حج خونین سال ۶۶ در کتاب «گوشواره فیروزه‌ای» ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید محمدحسین حسین‌نژاد ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد دختران از نگاه امام صادق (ع) بررسی طرح اصلاح قانون مهریه با حضور حقوقدانان، وکلا و اساتید دانشگاه در فراکسیون زنان و خانواده مجلس بررسی تیغ دو لبه اصلاح موادی از قانون اجرای محکومیت مالی نمایش دست‌بافته‌های زنان عشایری و روستایی سیستان و بلوچستان در موزه فرش ایران دختران خراسان رضوی در مسابقات آب‌های آرام کمتر از ۲۳ سال درخشیدند سقوط بانوی مشهدی به رده سوم پینگ‌پنگ زنان ایران افزایش ریسک چاقی در کودکان شیرخوار با مصرف زودهنگام غذای کمکی برگزاری زودهنگام لیگ فوتبال بانوان با حضور ۱۰ تیم اجرای برنامه‌های ستاد اقامه نماز در سال ۱۴۰۴ با شعار «مادران، معمار فرهنگ» ارائه مشاوره فرزندآوری به زوجین بدون فرزند با اجرای طرح «آمایش امید» زایمان در آب، یک روش سالم و بی‌خطر برای مادر و جنین روایتی زنانه با «نان سال‌های جنگ»
سرخط خبرها
حرم نوشت‌های یک خادمه | خدمتی با جان و دل

حرم نوشت‌های یک خادمه | خدمتی با جان و دل

  • کد خبر: ۲۰۵۵۲۴
  • ۲۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۳
خانم! خوش بحالتان که اینجایید! سر چرخاندم سمتش و از او تشکر کردم. یک جمله تکراری را شنیدم که اصلا برایم عادی نبود. هر بار زائری با حسرت این جمله را می‌گفت دلم می‌لرزید و آسمان چشمانم بارانی می‌شد.
مریم دهقان
خبرنگار مریم دهقان

به گزارش شهرآرانیوز، چایخانه که باشیم فرصت سر خاراندن هم نداریم مخصوصا اگر چایخانه کوثر باشد. یا باید حواسم به نظم صف‌ها باشد که هم شلوغ نشود و هم حق زائر‌ها رعایت شود تا بخاطر چند دقیقه در صف ایستادن دلخوری پیش نیاید.

هرچند بخاطر اینکه صفای دل‌ها ناخوداگاه اینجا بیشتر می‌شود ندیده‌ام بخاطر جا زدن چند نفر در صف کسی ناراحت شود. یکی از ما اول صف می‌ایستد و یکی از هم خدمتی‌ها هم انتهای صف. این بار من آخر صف بودم و باید زائر‌ها را هدایت می‌کردم به فضای بازی که کنار چایخانه کوثر قرار دارد.

خانمی حدودا ۳۵ و ۳۶ ساله استکان چای را دستش گرفته بود و به من نگاه می‌کرد. یکی دو باری نگاهمان به هم گره خورد، ولی من بخاطر شلوغی چایخانه چندان توجهی به آن نکردم.

خانم! خوش بحالتان که اینجایید! سر چرخاندم سمتش و از او تشکر کردم. یک جمله تکراری را شنیدم که اصلا برایم عادی نبود. هر بار زائری با حسرت این جمله را می‌گفت دلم می‌لرزید و آسمان چشمانم بارانی می‌شد. انگار هنوز حرف برای گفتن داشت. حرفش را کمی مزه مزه کرد. ببخشید... یک سوال می‌توانم از شما بپرسم. بله حتما.

«خادم‌هایی که اینجا کار می‌کنند حقوق می‌گیرند؟» بدون هیچ مکثی گفتم نه! ما همه اینجا به صورت افتخاری خدمت می‌کنیم. اگر شنیدید عده‌ای اینجا حقوق دارند آن‌ها نیروی آستان قدس رضوی هستند که اینجا کار می‌کنند، مثل خیلی آدم‌های دیگر که در یک اداره یا ارگانی کار می‌کنند و دستمزد دریافت می‌کنند.

توضیحاتم برایش به قدری واضح بود که اقناع را از چشمانش خواندم. او هم از پاسخ مبسوطی که به او دادم تشکر کرد و التماس دعایی گفت و خداحافظی کرد. هنوز قدمی بر نداشته بود که در ادامه گفتم: «البته ما که اینجا هستیم به این خدمت افتخار می‌کنیم و با جان و دل وقت می‌گذاریم. این چند ساعت خدمت در طول هفته کمترین کاری است که می‌توانم انجام بدهم.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.